خواستگاری با انگیزه سرقت و اخاذی
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۲۷۵۳۹
چندی قبل زوج جوانی به پلیس مراجعه کرده و از ربوده شدن دخترشان خبر دادند. پدر این دختر گفت: روز گذشته دخترم به خانه نیامد و با این تصور که برمیگردد، صبر کردم و شکایتی نکردم، تا اینکه امروز شخصی در فضای مجازی با ما تماس گرفت و مدعی شد که دخترم نزد او و همدستانش است و برای آزادیاش دو میلیارد تومان میخواهند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با شکایت زوج جوان، تحقیقات پلیسی به دستور بازپرس جنایی آغاز شد، اما خانواده مهسا، دختر گمشده بار دیگر به پلیس مراجعه کرده و این بار از سرقت خانهشان خبر دادند. بهدنبال اعلام گزارش سرقت، تیم تحقیق راهی محل شد و بررسیهای اولیه نشان میداد، سارق یا سارقان با شکستن در ورودی خانه وارد شده و سرقت را انجام دادهاند.
سارقان وسایل باارزش و طلاهای شاکی را به سرقت برده بودند. از سویی آدمربایان مدام با خانواده مهسا تماس گرفته و آنها را تهدید میکردند که بهتر است پولی که خواستهایم را فراهم کنید، در غیر این صورت دخترتان را زنده نمیگذاریم.
تحقیقات در این رابطه ادامه داشت تا اینکه مهسا بعد از چند روز به خانه برگشت و راز آدمربایی دو میلیاردی را برملا کرد: من با امیر در اینستاگرام آشنا شدم و بعد از مدتی هم به او علاقهمند شدم. امیر به خواستگاریام آمد، اما خانوادهام با این ازدواج موافق نبودند تا اینکه امیر نقشه ربودن مرا طراحی کرد و طبق نقشه او، به خانهای که اجاره کرده بود رفتیم و بعد با خانوادهام تماس گرفت و مدعی شد که مرا ربوده است. من فکر میکردم او به خاطر اینکه با من ازدواج کند چنین نقشهای کشیده، چون گفته بود، با این پول میتوانیم به ترکیه فرار کنیم و به همین خاطر با او همراهی کردم. اما بعد فهمیدم او قصد اخاذی و سرقت از خانوادهام را داشته است چرا که متوجه شدم امیر و دوستش وارد خانه ما شدهاند و وسایل با ارزش و گرانبهای خانه را سرقت کردهاند. بعد هم برای اینکه از شر من خلاص شود گفت، بهتر است به خانهات برگردی تا من مقدمات سفرمان به ترکیه را فراهم کنم، اما وقتی برگشتم و متوجه سرقت از خانهمان شدم، موضوع را به پلیس گفتم.
با اعترافات دختر جوان، امیر بازداشت شد و در تحقیقات گفت: من واقعاً میخواستم با مهسا ازدواج کنم، اما خانوادهاش بهخاطر تفاوت طبقاتیای که داشتیم به من پاسخ منفی دادند. بعد هم نقشه ربودن مهسا را طراحی کردم و او را به خانهای که اجاره کرده بودم، بردم. وقتی دیدم به دو میلیارد نمیرسم، بدون آنکه به مهسا حرفی بزنم از خانهشان سرقت کردم. بعد هم که متوجه شدم رابطهام با مهسا بینتیجه است و از طرفی هم پلیس در تعقیبم است، از او خواستم به خانه برگردد.
با اعتراف پسر جوان، به دستور بازپرس جنایی او در اختیار اداره آگاهی قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامیمنبع: باشگاه خبرنگاران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۲۷۵۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علی دایی در خانه خبرنگار ورزشی و مادر ۸۹سالهاش!
علی دایی مرد کارهای نادر و عجیب و غریب است. اگر تا امروز تردیدی بود، دیگر به یقین تبدیل شد که او را نمیتوان پیشبینی کرد.
کسی تا حالا سراغ ندارد که یک اسطوره ورزشی آنهم در رشته فوتبال که حالا دلیل محبوبیتاش در جامعه ایران فقط گل ها و رشادتهایش نیست، اینطور برای تبریک تولد و ملاقات خانواده یک خبرنگار ورزشی، به خانهاش رفته باشد و اینگونه از او بابت زحماتش تجلیل و تقدیر کند.
چنین کاری فقط از یک ستاره پیشبینیناپذیر بر میآید که متوجه همه رویدادها و آدمهای اطرافش هست و به جزییترین مسائل دقت میکند.
صالح محمدرحیمی خبرنگار و عکاس ورزشی با گرایش حوزه پرسپولیس دو دهه است که کار رسانهای میکند و کسی در خانواده بزرگ فوتبال نیست که از علاقه فوقالعاده او به شهریار فوتبال آگاه نباشد.
او سالهاست با علی دایی همراه و همگام است و فراز و نشیب روزگار برای آقای گل پیشین بازیهای ملی فیفا، باعث کاهش این علاقه و دوستی نشده است. حتما اگر مخاطب تابناک بوده اید، تا حالا چندین گفتوگوی اختصاصی و جذاب و پرتیتر صالح محمدرحیمی با دایی را خواندهاید.
صالح به نوعی عکاس اختصاصی علی آقا هم هست و خبرنگار معتمد او محسوب میشود. تابناک هم طی سالیان اخیر رسانه معتمد علی دایی بوده و او حرفهای مهمش را در تابناک به گوش مردم رسانده است و در لحظات سخت و حساس دو سه سال اخیر هم این ارتباط محکم و ناگسستنی ماند.
ظهر امروز اهالی شهرک اکباتان در حال زندگی روزمره و معمولی خود بودند که ناگهان مقابل ورودی بلوک خود، با قد افراشته و لب خندان و برخورد صمیمی علی دایی مواجه شدند.
برخی یادشان رفت نوشابه و خریدهای شان را کنار بگذارند و همانطور کنار دایی ایستادند و عکس یادگاری شان را گرفتند. بچهها از مدرسه برمیگشتند که دیداری تاریخی برایشان رقم خورد. دایی همه سلامها را جواب داد و با حوصله درخواست عکس از همه را در محله یک خبرنگار حرفه ای ورزش قبول کرد.
اما بخش جذاب این ملاقات، داخل منزل صالح رحیمی و در دیدار مادر ۸۹ساله او با علی دایی رقم خورد. انگار مادر و فرزندی پس از سالها همدیگر را میبینند. دایی، سر این مادر که مدتها کسالت و ناخوشی سخت را پشتسر گذاشت، بوسید و دل یک خانواده را شاد کرد و البته احترام متقابلش را به جامعه خبرنگاران و عکاسان ورزشی که طی دههها همراه او در پیروزی و شکست بودند، ثابت کرد.
صالح رحیمی فردا در یادداشتی جداگانه حس خود از این دیدار را به رشته تحریر در خواهد آورد.